1-در سال 1388 تعداد 4584 فروند .......شناسایی شدند!
الف. مفسد اقتصادی (که اینقدر فاسدن که حتی به اقتصاد هم رحم نمی کنن!)
ب. زمین خوار بزرگ ( که معده شون توانایی هضم همه نوع آت و آشغال رو داره!)
ج. از اینایی که وام های خفن میلیاردی از بانک ها گرفتن و پس نمی دن و معلوم نیست ضامن معتبرشون کی بوده!!
د. ورزشکارای مرد که زیر ابرو برداشتن! (ایش! چندش! بی تربیت ها!!)
2- به نظر شما کدام گفته رئیس جمهور را بایدجالب ترین شوخی نوروزی – اقتصادی احمدی نژاد با مردم دانست؟!
الف. پیشنهاد رفراندوم.
ب. احمدی نژاد: “بازار به زیبایی کنترل شد!”
ج. احمدی نژاد: “بودجه امسال از بهترین بودجههایی است که در سالهای گذشته به تصویب رسیده است!”
د. احمدی نژاد: “هر کجا که فرصت مدیریت به دولت داده شده همواره شاهد موفقیتهای چشمگیری در فعالیتهای دولت بودهایم.”
با تشکر
اگر کریستف کلمب ازدواج کرده بود شاید قاره امریکا هرگز کشف نمی شد . . . . . . .
متن مجادله کریستف و زنش . . .
کجا داری میری؟ با کی داری میری؟
واسه چی میری؟ چطوری میری؟
کشف؟ برای کشف چی میری؟
چرا فقط تو میری؟ تا تو برگردی من چیکار کنم؟!
می تونم منم باهات بیام؟! راستشو بگو توی کشتی زن هم دارین؟
بده لیستو ببینم! حالا کِی برمی گردی؟
واسم چی میاری؟ تو عمداً این برنامه رو بدون من ریختی? اینطور نیست؟!
جواب منو بده؟ منظورت از این نقشه چیه؟
نکنه می خوای با کسی در بری؟ چطور ازت خبر داشته باشم؟
چه می دونم تا اونجا چه غلطی میکنی؟ راستی گفتی توی کشتی زن هم دارین؟!
من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چیه؟ مگه غیر از تو آدم پیدا نمی شه؟
تو همیشه اینجوری رفتار می کنی! خودتو واسه خود شیرینی می ندازی جلو؟!
من هنوز نمی فهمم? مگه چیز دیگه ایی هم برای کشف کردن مونده!
چرا قلب شکسته ی منو کشف نمی کنی؟ اصلا من می خوام باهات بیام!
فقط باید یه ماه صبر کنی تا مامانم اینا از مسافرت بیان!
واسه چی؟؟ خوب دوست دارم اونا هم باهامون بیان!
آخه مامانم اینا تا حالا جایی رو کشف نکردن!
خفه خون بگیر!!!! تو به عنوان داماد وظیفته!
راستی گفتی تو کشتی زن هم دارین؟ ! ؟ ! ؟ ! ؟ ! . . .. . . . . .
مطلبی که در زیر می خوانید از کتاب شناسنامه خر یا پند نامه است که نوشته انصاری نجف آبادی .
چاپ اول این کتاب در تاریخ 1352 است میدونم از خوندن این نوشته چه برداشتی میکنید ولی .......
هوش خران
با اینکه آدمیها از روی غرور و خود خواهی همیشه و در همه جا خران را سمبل بی هوشی و خریت میدانند ولی خران در بسیاری از موارد تیز هوش و دور اندیشی خود را بدون تظاهر و خودنمائی علام به ثبوت رسانیده اند و از جمله در راه پیمائی بدون وسائل علمی همیشه کوهتا ترین و راست ترین راه را انتخاب می کنند و در علم هندسه (برهان حمار ) معروف است خر از هر راهی که یکبار برود بخوبی یاد میگیرد و بار دوم در همانجا ترمز میکند .در تیز هوشی و دور اندیشی و واقع بینی همین قدر بس که تا کنون شنیده نشده و تاریخ نشان نداده که خری یا کره خری در آتش یا در آب افتاده باشد یا از پشت بام سقوط کند یا در چاه بیفتد یا خری یا کره خری طویله خود را گم کند یا دو خر با هم تصادف کنند و در تصادف آنها کسی کشته شود یا خری یا کر خری خودکشی و خود سوزی و انتحار کرده باشد یا خری با خر دیگری دوئل کند یا خری در مرگ خر دیگر کمرش خم شود یا دق کش گردد یا خری بامید دیگر بنشیند و از طویله بیرون نیاید و از کار و کوشش و فعالیت دست بکشد یا خری اعتصاب کاه و جو کند .
در صورتی که آدمیها میلیونها سند حماقت و جهالت و رسوائی در این امر دارند و هر روز در جرائد و مجلات و رادیو و تلویزیون آگهی میدهند که امروز چندین بچه آدمی در حوض خفه شد چند نفر از بام سقوط کردند در فلان تصادف چندین نفر کشته و مجروح شدند چندین نفر دختر و پسر خود کشی کردند چندین نفر فرار کردند در اثر ترس و وحشت و پیش آمدهای ناگوار چندین نفر دق کش و دیوانه شدند .
آدمیها این همه رسوائی ها را هر روز و در هر جا و هر زمان داشته و دارند و دها تیمارستان و دارالمجانین و صدها جلد کتاب و هزاران پرونده و سند و نشانی بی عقلی و حماقت و خریت دارند و باز خران را خر مینامند اصولا تاریخ نشان نداده است که خر یا کره خر دیوانه ای در جهان دیده شده باشد یا خری مغزش گرد باشد یا پنج کار کند یا دوبار پایش در چاله ای فرو رود و پند نگیرد و باز از همان راه عبور کند یا نره خری عاشق ماده خری گردد و چون دسترسی باو پیدا نکند خودکشی نماید یا داستان لیلی مجنون و ویس و رامین و صدها نمونه دیگر را در میان خران پدید آورند ....
آینه گر نقش تو بنمود راست خود شکن آئینه شکستن خطاست
استاندار تهران: روزنامه نگاران منتقد دولت عقده ای هستند !!! - جراید
عقده دارم عقده دارم عقده ای می گشایم می شمارم عقده ای
تا قلم را روی کاغذ می برم می نگارم ناخودآگه عقده ای!
می نویسم از نبود اشتغال رنج های کسب یک نان حلال
می نویسم از حدود خط فقر وعده های حال و آمال محال!
از تورم که دگر شد بی مهار چون زمستانی که نادارد بهار
راه حل های موقت، مقطعی آن چه بر ما رفت در سال چهار!
شعبده در عرصه ی بین الملل طرح های پر هزینه بی محل
رتق و فتق کار در سطح جهان کشف مجهولات با ضرب الاجل!
عقده ی برچیدن مطبوعه ها اختراع این همه ممنوعه ها
رفتن برج تذکر تا فلک چشم بی ابرو و این مصنوعه ها!
این چنین عقده ز حد افزون شده در مقام حرف نامیمون شده
لاجرم بر هر که می آید گران گوید این صاحب قلم مجنون شده!
شعر طنزی که در شماره آخر "گل آقا" چاپ شد. قابل ذکر است گل آقا تعطیل شد.
خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟
پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.
مرد به حضور خان زند می رسد. خان از وی می پرسد که چه شده است این چنین ناله و فریاد می کنی؟
مرد با درشتی می گوید دزد ، همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم.
خان می پرسد وقتی اموالت به سرقت میرفت تو کجا بودی؟
مرد می گوید من خوابیده بودم.
خان می گوید خب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟
مرد در این لحظه پاسخی می دهد آن چنان که استدلالش در تاریخ ماندگار می شود و سرمشق آزادی خواهان می شود.
مرد می گوید : چون فکر می کردم تو بیداری من خوابیده بودم!!! اگر میدانستم تو خوابی من هر گز نمی خوابیدم
خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند. ...
بهر حال نجات پیدا کرده بود و به راهش ادامه داد. به محض اینکه می خواست از خیابان رد بشود باز همان صدا گفت : بایست مرد ایستاد و در همان لحظه ماشینی با سرعتی عجیب از کنارش رد شد. بازهم نجات پیدا کرده بود.
مرد پرسید تو کی هستی و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .
مرد فکری کرد و گفت : اون موقعی که من داشتم ازدواج می کردم کدام گوری بودی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وظیفه ی آنها تامین امنیت اجتماعی و نهی از منکر است...
دشمنانشان، ظالمین، فاسدین و بدحجابانند که راه را بر با حجابان می بندند...
سرعت و شتاب بازیچه ای می شود برای دستگیری عاملین فساد...
فرماندهی آنها اسماعیل احمدی مقدم و مرکبشان ون است...
آیا نوامیس مردم از دست آنها در امان خواهند ماند؟...
سرانجام این ون به کجا خواهد رفت؟...
هشدار برای بدحجاب 110
به نقل از : امروز چه خبر
گفتن تا اسم آقا داماد رو صدا کردیم باید بره آزمایش ادرار و خون و غیره بده! روی صندلی نشستم و منتظر موندم برای آزمایش اعتیاد. یه آقای قدبلند و لاغر مردنی که انگار تازه از سر منقل پاشده و اومده که آزمایش اعتیاد بده، یه گالن آب گرفته بود دستش و قٌـلـٌپ قـٌلـٌپ میرفت بالا، از اینور به اونور سالن قدم میزد و زیر لب غر میزد که ای بابا! هرچی آب میخوریم “نمیاد که نمیاد”!بعد از ده دقیقه صدام کردن و من هم رفتم به سوی “دستشویی برادران”. آقای “مسئول نظارت بر امور جیش(!)” اونجا روی چهارپایه نشسته بود. تا من رو دید لبخندی زد و گفت: ” آقای داماد! مبارک باشه ایشالله!”. بوی تند دستشوئی داشت خفهام میکرد. به زور لبخندی زدم و تشکر کردم. یه لیوان یکبار مصرف (خالی) بهم تعارف کرد تا پر تحویلش بدم! زیر چشمی نگاهی کرد و گفت: “شیرینی ما هم فراموش نشه!”. یه دستم لیوان و سایر مخلفات(!) بود، با اون یکی دستم 500 تومن از جیبم درآوردم و به طرف دادم.
بعد گفتن صداتون میکنیم برای آزمایش خون. صدام که کردن، رفتم توی یه اتاق دیگه. خانوم دکتر لبخندی زد و گفت: “بهبه! چه آقا دوماد خوشتیپی! مبارک باشه!”. سوزن آمپول رو تا اونجا که میرفت فرو کرد توی رگ من بدبخت و گفت:” البته شیرینی ما فراموش نشهها!”. یه دستم به پنبه الکل روی بازوم بود، با اون یکی دستم 500 تومن از جیبم درآوردم و به خانوم دکتره دادم.
از اتاق آزمایش خون که اومدم بیرون همون آقا لاغره رو دیدم که داشت با مسئولین اونجا جر و بحث میکرد که: “آقا باور بفرمائید هرچی آب میخورم نمیاد! میشه من برم فردا بیام برای آزمایش”؟؟
گفتن کلاس معارفه و آموزش قبل از ازدواج تشکیل میشه، باید بریم دو تا کتاب تهیه کنیم و بریم سر کلاس تا آموزش ببینیم! یه خانومه بود که کتابهای درسی(!) رو توزیع میکرد، لبخندی زد و گفت: “مبارک باشه آقای دوماد!”. دو تا کتاب آموزشی رو بهم داد و گفت: “البته شیرینی ما هم فراموش نشه!”. یه دستم به کتابها بود، با دست اون یکی دستم 500 تومن از جیبم درآوردم و به دختره دادم.
همراه با بقیه آقا دومادها سر کلاس توجیهی که رفتیم، آقای دکتر با یه فیلم ویدئویی وارد اتاق شد. گفت آقایون دومادها خسته نباشید! یه سری آموزشهای قبل از ازدواج هست، البه شماها ماشالله همتون خودتون واردین!، یه جعبه هم اونجا رو اون میزه، شیرینی هاتون فراموش نشه!!” ، فیلم رو گذاشتو و خودش بدو بدو از اتاق خارج شد!
و اما این فیلم خودش ماجرائی داشت! اولش که از همون اولین روز خلقت شروع کرد!:
“..و خداوند زمین را از دو جنس نر و ماده آفرید…”!
و خداوند خر را آفرید...!!!!!!!
و خداوند زن را آفرید تا هیچ مردی به مرگ طبیعی نمیرد!!
و . . . . . .
خلاصه دیگه کاملا بهمون ثابت شد که زمین از دو جنس نر و ماده آفریده شده!
و ما از اون به بعد در کنار همسرمون به خوبی و خوشی زندگی کردیم!
انشالله خدا نصیب همه کنه که ازدواج کنن! هیچی نداشته باشه، حداقل این حسن رو داره که میرین سر این کلاسها و یه خورده میخندین!
مارکسیسم میگوید: نانت را خودت بخور حرفت را من میزنم.
فاشیسم میگوید: نانت را من میخورم، حرفت را هم من میزنم، تو فقط برای من کف بزن.
اسلام میگوید: نانت را خودت بخور، حرفت را هم خودت بزن، من برای اینم که به حق برسی.
بازدید دیروز : 11
کل بازدید : 135605
کل یاداشته ها : 96