وقتی من یک کاری را دیر تمام میکنم، من کند هستم.
ولی وقتی رئیسم کار را طول دهد، او دقیق و کامل است.
وقتی من کاری را انجام ندهم، من تنبل هستم.
ولی وقتی رئیسم کاری را انجام ندهد، او مشغول است.
وقتی کاری را بدون اینکه از من خواسته شود انجام دهم، من قصد دارم خودم را زرنگ جلوه دهم.
ولی وقتی رئیسم این کار را کند، او ابتکار عمل به خرج داده است.
وقتی من سعی در جلب رضایت رئیسم داشته باشم، من چاپلوسم.
ولی وقتی رئیسم، رئیسش را راضی نگاه دارد، او همکاری میکند.
وقتی من اشتباهی کنم، من نادان هستم.
ولی وقتی رئیسم اشتباه کند، او مانند دیگران یک انسان است.
قضیه ابن ملجم
رسول جعفریان گفته: «مقایسه ابنملجم با معترضان به دولت شگفتانگیز است.» من نمیدانم آقای جعفریان این یکسال گذشته را کجا تشریف داشتهاند که برایشان این ماجرا شگفتانگیز است. برای ما که عادی شده، آنقدر که از این تشبیهات شنیدهایم. الان مدتهاست صبح که ازخواب بیدار میشویم به «جُعده» سلام میکنیم میرویم از «سنانبنانس»نان میخریم،سوار تاکسی «حرملةبن کاهل اسدی» میشویم، توی تاکسی دربارة «ابنملجم مرادی» حرف میزنیم، میرویم در اداره کنار یهودیان خیبری کار میکنیم، با «ولیدبن عقبه» ناهار میخوریم و قسعلیهذا تا شب که مثل نعش مرحب میافتیم و میخوابیم.
قضیه کلکل
رئیسجمهور گفته: «آماده تبادل سوخت و اهل کلکل هم هستیم.»
لذا از لیدرهای محترم دو تیم استقلال و پرسپولیس تقاضا میکنیم تا هرچه سریعتر طرح 5ساله کلکل را آماده کنند و به هیأت دولت بدهند تا به مجلس تقدیم شود. اگر هم دستشان بند است بدهیم بر و بچههای سرکوچه بنویسند.
خدایا به داده و نداده وگرفته ات شکر:
که داده ات نعمت است. نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان
خدایا کفر نمی گویم پریشانم خدایا کفر نمی گویم پریشانم چه می خواهی تو ازجانم مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی خداواندا اگر روزی زعرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت رابرای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته
، تهی دست و زبان بست ،به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می گویی، نمی گویی؟
خداوندا اگر در روز گرما خبر تابستان تنت بر سایه ی دیوار بگشایی لبت برکاسه ی مسی قیر اندود بگذاری و قدری آن طرف تر عمارتهای مرمرین بینی و اعصابت برای سکه ای این سو آن سو در روان باشد زمین و آسمان را کفر می گویی ، نمی گویی؟
خداوندا اگر روزی بشر گردی زحال بندگانت با خبر گردی پشیمان می شوی از قصه خلقت ، از این بودن از این بدعت خداوندا تو مسئولی خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است چه می خواهی تو ازجانم مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداواندا اگر روزی زعرش خود به زیر ایی لباس فقر پوشی غرورت رابرای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می گویی ، نمی گویی؟
خداوندا اگر در روز گرما خبر تابستان تنت بر سایه ی دیوار بگشایی لبت برکاسه ی مسی قیر اندود بگذاری و قدری آن طرف تر
عمارتهای مرمرین بینی و اعصابت برای سکه ای این سو آن سو در روان باشد زمین و آسمان را کفر می گویی،نمی گویی؟
خداوندا اگر روزی بشر گردی زحال بندگانت با خبر کردی پشیمان می شوی از قصه خلقت ، از این بودن از این بدعت
خداوندا تو مسئولی
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه رنجی می کشد انکس که انسان است و از احساس سرشار است و ........
اتل متل توتوله این پسره سوسوله
موهاش همیشه سیخه نگاش همیشه میخه
چت میکنه همیشه بی مخ زدن؟نمیشه
پول از خودش نداره باباش رو قال میذاره
دی اند جیشو میپوشه میشینه بعد یه گوشه
زنگ میزنه به دافش میبنده هی به نافش
که من دوست میدارم تاج سرم میذارم
صورت رو کردی میک آپ بیا بریم کافی شاپ
تو کافی شاپ،می خنده همش خالی میبنده
بهم میگن خدایی! چقدر بابا بلائی!
همه رو من حریفم میذارم توی کیفم
هزارتا داف فدامن منتظر یه نامن
ولی تویی نگارم برات برنامه دارم
اگه مشکل نداری میام به خواستگاری!
1- "من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا"
" مردانی از مومنان بر سر عهدی که با خدای بسته اند صادقانه ایستادند، بعضی شهید شدند و بعضی در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در پیمان استوار الهی خود ندارند"
2- جدال با مردم تنگ اندیش، نشانه ی نادانی است...
...حضرت اباعبدالله(ع)...
3-بعد از آن همه «نصر من الله و فتح قریب» ها ،
بعد از آن همه «سپیده سر خواهد زد...» ها ،
بعد از آن همه «انتخابات "باید" باطل شود» ها ،
بعد از آن همه «حکومت با کفر می ماند ولی با ظلم هرگز» ها ،
حال "من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا"
و "یَدُ الله فوقَ اَیدیهِم"
4- وَ اَسْئَلُ اللَّهَ بِحَقِّکُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَهُ
اَنْ یُعْطِیَنى بِمُصابى بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِهِ مُصیبَةً ما اَعْظَمَها
وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الاِْسْلامِ وَ فى جَمیعِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ
و از خدا خواهم به حق شما و بدان منزلتى که شما نزد او دارید ،
که عطا کند به من بوسیله مصیبتى که از ناحیه شما به من رسیده ،
بهترین پاداشى را که مى دهد به یک مصیبت زده از مصیبتى که دیده .
براستى چه مصیبت بزرگى و چه داغ گرانى بود در اسلام و در تمام آسمانها و زمین .
خدایا! چنانم کن در اینجا که ایستاده ام از کسانى باشم که برسد بدو از ناحیه تو درود و رحمت و آمرزشى...
می دن یارانه ها را خوشه خوشه !
میدن یارانه ها را خوشه خوشه عزیز بشین کنارم
همه شونو می ذارن توی پوشه عزیز بشین کنارم
اگه خوشت شده سه غم نداره عزیز بشین کنارم
می خندیم هردوتا باهم یه گوشه عزیز بشین کنارم
آی عزیز بشین کنارم برات خوشه میارم
حالا، نرو از کنارم به خدا دوسِت میدارم
نگو قبول ندارم پدرت را در میآرم (!)
اگر یارانه را دسِّت ندادن عزیز بشین کنارم
مثه خیلی چیزا پسِّت ندادن عزیز بشین کنارم
خودم یارانه می شم کم نیاری عزیز بشین کنارم
به شرطی که بیایی خواستگاری! عزیزبشین کنارم
آخ... عزیز بشین کنارم ته تلخ خیارم
یه پاپاسیم ندارم حالا نرو از کنارم
کی گفته بیبخارم؟ جون تو دوست میدارم
انرژی میرسونم دستهدسته عزیز بشین کنارم
اگه خیلی زیاده خب یه بسته عزیز بشین کنارم
نترسی بستهام کاریت نداره عزیز بشین کنارم
نمیدونم کدومش داره هسته عزیز بشین کنارم
آی عزیز بشین کنارم به بیکاری دچارم
سرهفته کم میارم دیگه طاقت ندارم
تموم شد انتظارم به خدا دوست می دارم!
به نقل از وبلاگ: طنزهای زهرا دری
مشترک گرامی :جناب آقای x
.
مشترک گرامی! احتراما به استحضار میرساند در رایانامه (ایمیل) شما، مورخ 25/10/1388 خطاب به خانوم ساناز (دوست دخترتان)، بهتر بود به جای جمله «برو به جهنم» از جمله «عزیزم یه بار دیگه بهم فرصت بده» استفاده میکردید.
همچنین در پیامکی که روز گذشته به تلفن همراه مسعود (همکلاسیتان) فرستادید، املای کلمه «مستاصل» را اشتباه نوشته بودید. ما صلاح شما را میخواهیم هیچکس هم تنها نیست!
یادتان نرود که هیچ وقت هیچ کس تنها نیست!!!!!!!!
از طرف: مسئول بررسی رایانامهها و پیامکهای شما در مخابرات
همه به جز یک نفر!!!!!!
قرار بود در یکی از شهرهای محروم و در بین مردم عادی سخنرانی کنیم و از مصیبتهاشان بشنویم. خواب و خوراک نداشتیم که چه میشود آنها چقدر از من ناراضی هستند. من که کاری برایشان نکرده ام. نکند جلوی دوربینهای خبری ما را سنگ روی یخ کنند.
خلاصه آن روز از راه رسید ما برای سخنرانی رفتیم جمعیت زیادی آمده بودند که یکصدا مرا تشویق می کردند همه و همه به جر یک نفر!
قیافه هاشان چقدر آشنا گوئی سالهاست با آنها زندگی کرده ام. البته همه و همه به جز یک نفر!
ما هر چه می گفتیم آنها تائید می کردند و اظهار رضایت و باز همه و همه به جز یک نفر!
مجلس که تمام شد وزیرالوزرا را پیش خود خواندیم که دستت درد نکند مجلس خوبی بود ولی چرا فکری به حال محافظت از ما نکردی از بچه های گارد جاویدان و نیروی ساواک نیاوردی؟
اون هم لبخندی معنی دار زدو گفت اینها که دیدی همه از سربازان گارد و ساواک خودتان بودند در لباس مبدل…. همه و همه به جز یک نفر!!!!!!
از خاطرات طنز شاه
این که می خونید کل کل چند تا شاعرمعروف ما ایرانیهاستبه نقل از ایران زمین:
میگن حافظ گفته:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقندو بخارارا
آقای صائب شیرازی میگه:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سرو دستو تن و پارا
هر آنکس چیز میبخشد ز مال خویش میبخشد نه چون حافظ که میبخشد سمرقندو بخارارا
آقای شهریار که شعرهای فارسیش خیلی قشنگه میگه:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس چیز میبخشد به سان مرد میبخشد نه چون صایب که میبخشد سرو دستوتن وپارا
سرو دستو تن و پارابه خاک گور میبخشند نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
بازدید دیروز : 11
کل بازدید : 135638
کل یاداشته ها : 96