سفارش تبلیغ
صبا ویژن


یه خاطره کوتاه و الکی از جناب آقای هندونه

یکی بود یکی نبود غیر از  ...
ببخشید رفتم تو فاز داستان
:یه روز سالیان قبل ما ( از این به بعد هر جا گفتم ما منظورم من است) می رفتیم دبیرستان حالا ما هم تو دبیرستان جزو بچه های درس خون ولی مسخره بودیم  هر روز یه مسخره بازی در می آوردیم معلم ها هم ببخشید دبیرا هم کاری به کارمون نداشتن یعنی شاگرد اول کلاس بودم دیگه بعله . یه روز بعد از مدرسه آخرای اردیبهشت گفیتم نه بچه ها گفتند بریم یه هندونه ای بزنیم تو رگ ما هم گفتیم طوری نیست پول میزاریم رو هم میریم می خریم البته این نکته یادم نره که بگم : من تو برو بچ معروف بودم به هندونه شناسی چون یه دو باری شانسی هندونه سرخ قندی سوا کرده بودم براشون .خلاصه اینو میگفتم با کمال ابهت راه افتادم جلوی دوستان و در اولین مغازه واستادیم گفتم کسی نزدیک هندونه ها نره که استاد اینجا وایساده ؛ یه نگاهی از گوشه چشم سمت هندونه هایی که مثل اهرام مصر روی هم چیده شده بودن انداختم یه هندونه ی بزرگ که اون وسط بود خرد به چشمم پریدم مثل این دربازه بانها هست توپ الکی می گیرن قل می خورن رو زمین همین که هندونه رو کشیدم بیرون چشمت روز بد نبینه بگو چی شد؟
انگار پایه اصلی هندونه ها یا همون اهرام رو یارو فروشنده گذاشته بود رو همین هندونه
خلاصه سرت درد نیارم همشون گروپ ریختن زمین من که اول نگاه نکردم ولی چشم که باز کردم دیدم دقیقا 10 تاشون شکستن به قول خودمون پکیدن یارو فروشنده از مغازه پرید بیرون که ای داد ای بیداد هندونه های طلایی ما نابود کردن باید همه شکسته ها رو بخرین حالا وسط اون همه جمعیت تو خیابون فکرشو بکن وای وای وای چی بگم  ما هم 2000 تومن بیشتر تو جیبمون نیست هرچی اصرار کردیم بابا این شکسته ها به شرط چاقو شدن و فلان ، نخیر زیر بار نرفت که یکدفعه شاهد از غیب رسید.....
از شانس طلایی ما یکی از بچه ها پول این نمیدونم کلاس جبرانی بود کمک به مدرسه بود اورده بود ولی صبح یادش رفته بود بده به مدیر
. دست کرد تو جیب مبارک بیست هزار تومن شیرین شمرد داد به فروشنده
حالا ما موندیم و نزدیک به 50 کیلو هندونه
خلا صه هر جوری بود سر و ته قضیه رو جمع کردیم به هم گفتیم چکار کنیم چیکار نکنیم قرار شد بین سه تایمون (آخه ما سه نفر بودیم) تقسیمشون بنامیم مو فعلا برای اینکه زیاد تو خونه ها ضایع بازی نشه برین تو یه پارکی جایی بشینیم تا جاداریم بخوریم. خلاصه هر جوری بود این 50 کیلو هندو نه رو بردیم تو یه پارک نزدیک اونجا و نشستیم به میل نمودن.
خلاصه منم برای اینکه زیاد تو خونه ضایع نشم آخه دفعه اول و دومم که نبود( ما هم برای خودمان شخصیت ضایع بازاری هستیم ها )بعله  نشستم به اندازه حد مجار و غیر مجاز معده خوردم بلکه هم بیشتر.
رفتم خونه همه یه براندازی از سر و وضع اینجانب نمودن و سوالاتی رو با اینجانب در میان گذاشتن .خلاصه هر جوری بود سر و ته قضیه رو سر هم آوردم
و ماجرا رو گفتم ولی نگفتم یه 10 کیلو از هندونه ها خورد شد
حالا تو خونه هم برای اینکه ضایع بازی نشه یه 2 کیلو دیگه از هندونه ها رو به اندوخته هایم اضافه کردم بگو بعدش چی شد
وای وای وای چشمت روز بد نبینه  به قول معروف رفتیم سر میز مذاکرات و یه قرار داد فول تایم با اراده آب و فاضلاب بستم.

چطوری؟
بدین صورت که ما متعهد شدیم به استفاده مکرر و زندگی در توالت تا فردای آن روز
. وای وای وای فکر شو بکن بخوای از توالت بیرون نیومده برگردی تو توالت.!!!!!!
خلاصه این قسمت خوبش بود فردای اون روز تو مدرسه را نگو حالا ما سه نفر هر طوری بود می خواستیم یه جوری بریم توالت. شده بودیم مزحکه بچه های کلاس ....

نتیجه اخلاقی:
یک - هرگز به هندونه ها اعتماد نکنین

دو - هر گز خود شیرینی در مفقابل شخص شخیص هندونه ها ننمایید

سه - توالت اصولا مکان امنی برای زندگی است

چهار - این جانب دیگه غلط بکنم سمت هندونه بروم

وسلام نظر یادت نره

 

با تشکر: فرمانده

 


مشخصات مدیر وبلاگ
لوگوی وبلاگ

بایگانی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دسته بندی موضوعی
جنگ ، انتخابات ، اینجا ، باز باران ، باز هم پراید ، بز درون ، بستنی ، بگذر از نی،من حکایت میکنم ، بوگاتی ، پایان ریاست جمهوری احمدی نژاد ، پراید ، پرایدو ، پیرمرد ، ترانه خوشه ای ، تهران ، جایزه صلح نوبل ، 405 ، اخطاریه ، از فرصت ها استفاده کنید! ، ازدواج من ، اسکندرمقدونی ، جک ، چلو کباب ، چند نکته ظریف ، چنگیزخان ، خاطرات جبهه ، خاطرات خواستگاری ، خاطرات روزانه ، خاطرات شاه ، خاطرات هاشمی ، خداوند خر را آفرید ، خداوندا ، خدایا شکر ، خدمتگذار ، خر شیطون ، خمس و زکات و برنج محسن ، خواستگاری ، خودرو وطنی ، خودروساز دولتی ، داستان مجسمه ، داستان همکلاسی ، در یخچال ، دزدی و خان زند ، دستاوردهای ، دولت ، دیو گرانی ، رئیس جمهور ، رئیس جمهور سابق ، راه ، روزگار نامراد ، روزنامه نگاران منتقد دولت عقده ای هستند !!! ، ریاست جمهوری ، ریاضیات فریبنده!!! ، زن مرد الاغ !!!!!!!!!!!!! ، زنها ، ساقی کوثر ، سایپا مطمئن ، سایپا نامطمئن ، سخنگوی دولت ، سخنی از علی ، سفره خالی ، شاکیان موسوی ، شعر انتظار کنونی ما!!!!!!! ، شیرینی ، شیشه ی نازک تنهایی من (سهراب علاف) ، طنز سیاسی ، طنز سیاسی 1389 ، طنز فرشته نگهبان ، عاقبت درس نخواندن ، عشق و پراید ، عموسبزی ، عید غدیر امیر المومنین ، غرور - دروغ - عشق ، فحش ، فرق بین ... ، فروشنده جوان ، فهمیدن تو..... ، قاچاق فروشی ملا نصرالدین ، قضیه ابن ملجم ، قیمت گذاری خودرو ، کریستف کلمب ، کل کل شاعرانه ، گرون ترین تابوت دنیا ، گشت ارشاد ، گوجه ، ما و صدا و سیما ، متلک خوشه ای ، محرم ، مزایای اینترنت کم سرعت ، من و رئیسم ، مناظره ، نشانه های زن و شوهر! ، نیو پراید ، همسر ، هوش خران ، هیچ کس تنها نیست ، و پراید ، وانت پراید ، وطن یعنی ، یا فاطمه .... ،
آمار وبلاگ
بازدید امروز : 60
بازدید دیروز : 76
کل بازدید : 135419
کل یاداشته ها : 96

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ        
       
Reba.ir