یادداشتهای روزانه ! برگرفته از دفترچه خاطرات رئیس جمهور محبوب (خودم)
امروز بعد از اقامه نماز صبح کمی خوابیدم. ناگهان با چند لگد و ضربات متکا توسط عیال از خواب بیدار شدم.!!!!!!!
عیال: آی معین ! الهی که جز و جیگر بزنی. باز شلوارت دوتا شد رفتی سر من هوو آوردی؟. یه آشی برای تو و اون ... ورپریده بپزم که یه وجب روغن داشته باشه. از امروز حق نداری پات رو از خونه بزاری بیرون.
هرچه توضیح دادم که بابا جون این ...... که من توی خواب صداش زدم اسم یه خانوم نیست قبول نکرد. دوباره هم برای زنم توضیح دادم ولی اصلا باور نکرد…. کمی فکر کردم. دیدم اگه قرار باشد که تمام روز رو توی خونه بمونم ممکن است دشمنان شایعه کنند که لابد رئیس جمهور ترور شده.
لذا با صدایی آرام به عیال گفتم:ببین. امروز قراره رئیس جمهور منگل آباد بیاد ایران. من حتما باید به فرودگاه بروم و ازش استقبال رسمی کنم و الا آبروی مملکت میره. لطفا بزار برم. دنیا منتظره که من اسرائیل رو نابود کنم. بزار برم.
عیال:خبه خبه. لازم نکرده. حالا بلند شو برو دوتا سنگک کنجددار برشته از سر کوچه بخر تا بعدا تکلیف خودم رو با تو روشن کنم.
با ناراحتی بلند شدم و کاپشن کرمی رنگ رو روی شانه ام انداختم و با زیرشلواری و دمپایی رفتم نانوایی محل دوتا نون بخرم شاید این زن ما از خر شیطون بیاد پایین و بزاره ما به کارهای مملکت و اسرائیل و جهان برسیم. توی راه با خودم گفتم این نون خریدن ما هم جزئی از کار اداره مملکته. اصلا فرض میکنیم میخواهیم بریم از یک نانوایی بصورت سرزده بازدید کنیم. باید مشکلات آنها راگوش کنیم و در کابینه مطرح کنیم.همینکه به نانوایی رسیدم و سلام کردم شاطر عباس گفت: مرد حسابی! پول نفت ما چی شد؟ گفتم: شاطر جون. الان وقت ندارم باید تا نیم ساعت دیگه فرودگاه باشم. آقای کلینتون قراره بیاد. فعلا دوتا سنگک کنجدی بده فردا میام با هم حساب میکنیم. هم پول نون را میدم و هم در مورد طلب پول نفت شما مذاکره میکنیم.
شاطر عباس گفت: بدون نوبت نون به کسی نمیدیم. برو ته صف…. قول نمیدم ولی شاید نوبت شما که رسید خمیر تموم کنیم. حالا وایسا همونجا تا ببینم چی میشه.با خودم گفتم: حتما این شاطر عباس شبها ماهواره نگاه میکنه که اینقدر ضدانقلاب شده یا شاید هم از اسرائیل پول میگیره که به ما دوتا نون خارج از صف نمیده. باید بگم وزیر اطلاعات اینو زیر نظر بگیره و شاید لازم باشه بفرستیمش ...... تا مورد ارشاد ویژه قرار بگیره !! !!
فعلا دیر شده باید برم تا بعد....
امروز بعد از اقامه نماز صبح کمی خوابیدم. ناگهان با چند لگد و ضربات متکا توسط عیال از خواب بیدار شدم.!!!!!!!
عیال: آی معین ! الهی که جز و جیگر بزنی. باز شلوارت دوتا شد رفتی سر من هوو آوردی؟. یه آشی برای تو و اون ... ورپریده بپزم که یه وجب روغن داشته باشه. از امروز حق نداری پات رو از خونه بزاری بیرون.
هرچه توضیح دادم که بابا جون این ...... که من توی خواب صداش زدم اسم یه خانوم نیست قبول نکرد. دوباره هم برای زنم توضیح دادم ولی اصلا باور نکرد…. کمی فکر کردم. دیدم اگه قرار باشد که تمام روز رو توی خونه بمونم ممکن است دشمنان شایعه کنند که لابد رئیس جمهور ترور شده.
لذا با صدایی آرام به عیال گفتم:ببین. امروز قراره رئیس جمهور منگل آباد بیاد ایران. من حتما باید به فرودگاه بروم و ازش استقبال رسمی کنم و الا آبروی مملکت میره. لطفا بزار برم. دنیا منتظره که من اسرائیل رو نابود کنم. بزار برم.
عیال:خبه خبه. لازم نکرده. حالا بلند شو برو دوتا سنگک کنجددار برشته از سر کوچه بخر تا بعدا تکلیف خودم رو با تو روشن کنم.
با ناراحتی بلند شدم و کاپشن کرمی رنگ رو روی شانه ام انداختم و با زیرشلواری و دمپایی رفتم نانوایی محل دوتا نون بخرم شاید این زن ما از خر شیطون بیاد پایین و بزاره ما به کارهای مملکت و اسرائیل و جهان برسیم. توی راه با خودم گفتم این نون خریدن ما هم جزئی از کار اداره مملکته. اصلا فرض میکنیم میخواهیم بریم از یک نانوایی بصورت سرزده بازدید کنیم. باید مشکلات آنها راگوش کنیم و در کابینه مطرح کنیم.همینکه به نانوایی رسیدم و سلام کردم شاطر عباس گفت: مرد حسابی! پول نفت ما چی شد؟ گفتم: شاطر جون. الان وقت ندارم باید تا نیم ساعت دیگه فرودگاه باشم. آقای کلینتون قراره بیاد. فعلا دوتا سنگک کنجدی بده فردا میام با هم حساب میکنیم. هم پول نون را میدم و هم در مورد طلب پول نفت شما مذاکره میکنیم.
شاطر عباس گفت: بدون نوبت نون به کسی نمیدیم. برو ته صف…. قول نمیدم ولی شاید نوبت شما که رسید خمیر تموم کنیم. حالا وایسا همونجا تا ببینم چی میشه.با خودم گفتم: حتما این شاطر عباس شبها ماهواره نگاه میکنه که اینقدر ضدانقلاب شده یا شاید هم از اسرائیل پول میگیره که به ما دوتا نون خارج از صف نمیده. باید بگم وزیر اطلاعات اینو زیر نظر بگیره و شاید لازم باشه بفرستیمش ...... تا مورد ارشاد ویژه قرار بگیره !! !!
فعلا دیر شده باید برم تا بعد....
توضیح اضافه این که :این متن بدلیل دلایلی مورد ضرب و جرح اساسی قرار گرفت .با تشکر
عناوین یادداشتهای وبلاگ
جنگ ،
انتخابات ،
اینجا ،
باز باران ،
باز هم پراید ،
بز درون ،
بستنی ،
بگذر از نی،من حکایت میکنم ،
بوگاتی ،
پایان ریاست جمهوری احمدی نژاد ،
پراید ،
پرایدو ،
پیرمرد ،
ترانه خوشه ای ،
تهران ،
جایزه صلح نوبل ،
405 ،
اخطاریه ،
از فرصت ها استفاده کنید! ،
ازدواج من ،
اسکندرمقدونی ،
جک ،
چلو کباب ،
چند نکته ظریف ،
چنگیزخان ،
خاطرات جبهه ،
خاطرات خواستگاری ،
خاطرات روزانه ،
خاطرات شاه ،
خاطرات هاشمی ،
خداوند خر را آفرید ،
خداوندا ،
خدایا شکر ،
خدمتگذار ،
خر شیطون ،
خمس و زکات و برنج محسن ،
خواستگاری ،
خودرو وطنی ،
خودروساز دولتی ،
داستان مجسمه ،
داستان همکلاسی ،
در یخچال ،
دزدی و خان زند ،
دستاوردهای ،
دولت ،
دیو گرانی ،
رئیس جمهور ،
رئیس جمهور سابق ،
راه ،
روزگار نامراد ،
روزنامه نگاران منتقد دولت عقده ای هستند !!! ،
ریاست جمهوری ،
ریاضیات فریبنده!!! ،
زن مرد الاغ !!!!!!!!!!!!! ،
زنها ،
ساقی کوثر ،
سایپا مطمئن ،
سایپا نامطمئن ،
سخنگوی دولت ،
سخنی از علی ،
سفره خالی ،
شاکیان موسوی ،
شعر انتظار کنونی ما!!!!!!! ،
شیرینی ،
شیشه ی نازک تنهایی من (سهراب علاف) ،
طنز سیاسی ،
طنز سیاسی 1389 ،
طنز فرشته نگهبان ،
عاقبت درس نخواندن ،
عشق و پراید ،
عموسبزی ،
عید غدیر
امیر المومنین ،
غرور - دروغ - عشق ،
فحش ،
فرق بین ... ،
فروشنده جوان ،
فهمیدن تو..... ،
قاچاق فروشی ملا نصرالدین ،
قضیه ابن ملجم ،
قیمت گذاری خودرو ،
کریستف کلمب ،
کل کل شاعرانه ،
گرون ترین تابوت دنیا ،
گشت ارشاد ،
گوجه ،
ما و صدا و سیما ،
متلک خوشه ای ،
محرم ،
مزایای اینترنت کم سرعت ،
من و رئیسم ،
مناظره ،
نشانه های زن و شوهر! ،
نیو پراید ،
همسر ،
هوش خران ،
هیچ کس تنها نیست ،
و پراید ،
وانت پراید ،
وطن یعنی ،
یا فاطمه .... ،
آمار وبلاگ
بازدید امروز : 88
بازدید دیروز : 76
کل بازدید : 135447
کل یاداشته ها : 96
بازدید دیروز : 76
کل بازدید : 135447
کل یاداشته ها : 96