

اگر کریستف کلمب ازدواج کرده بود شاید قاره امریکا هرگز کشف نمی شد . . . . . . .
متن مجادله کریستف و زنش . . .
کجا داری میری؟ با کی داری میری؟
واسه چی میری؟ چطوری میری؟
کشف؟ برای کشف چی میری؟
چرا فقط تو میری؟ تا تو برگردی من چیکار کنم؟!
می تونم منم باهات بیام؟! راستشو بگو توی کشتی زن هم دارین؟
بده لیستو ببینم! حالا کِی برمی گردی؟
واسم چی میاری؟ تو عمداً این برنامه رو بدون من ریختی? اینطور نیست؟!
جواب منو بده؟ منظورت از این نقشه چیه؟
نکنه می خوای با کسی در بری؟ چطور ازت خبر داشته باشم؟
چه می دونم تا اونجا چه غلطی میکنی؟ راستی گفتی توی کشتی زن هم دارین؟!
من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چیه؟ مگه غیر از تو آدم پیدا نمی شه؟
تو همیشه اینجوری رفتار می کنی! خودتو واسه خود شیرینی می ندازی جلو؟!
من هنوز نمی فهمم? مگه چیز دیگه ایی هم برای کشف کردن مونده!
چرا قلب شکسته ی منو کشف نمی کنی؟ اصلا من می خوام باهات بیام!
فقط باید یه ماه صبر کنی تا مامانم اینا از مسافرت بیان!
واسه چی؟؟ خوب دوست دارم اونا هم باهامون بیان!
آخه مامانم اینا تا حالا جایی رو کشف نکردن!
خفه خون بگیر!!!! تو به عنوان داماد وظیفته!
راستی گفتی تو کشتی زن هم دارین؟ ! ؟ ! ؟ ! ؟ ! . . .. . . . . .


مطلبی که در زیر می خوانید از کتاب شناسنامه خر یا پند نامه است که نوشته انصاری نجف آبادی .
چاپ اول این کتاب در تاریخ 1352 است میدونم از خوندن این نوشته چه برداشتی میکنید ولی .......
هوش خران
با اینکه آدمیها از روی غرور و خود خواهی همیشه و در همه جا خران را سمبل بی هوشی و خریت میدانند ولی خران در بسیاری از موارد تیز هوش و دور اندیشی خود را بدون تظاهر و خودنمائی علام به ثبوت رسانیده اند و از جمله در راه پیمائی بدون وسائل علمی همیشه کوهتا ترین و راست ترین راه را انتخاب می کنند و در علم هندسه (برهان حمار ) معروف است خر از هر راهی که یکبار برود بخوبی یاد میگیرد و بار دوم در همانجا ترمز میکند .در تیز هوشی و دور اندیشی و واقع بینی همین قدر بس که تا کنون شنیده نشده و تاریخ نشان نداده که خری یا کره خری در آتش یا در آب افتاده باشد یا از پشت بام سقوط کند یا در چاه بیفتد یا خری یا کره خری طویله خود را گم کند یا دو خر با هم تصادف کنند و در تصادف آنها کسی کشته شود یا خری یا کر خری خودکشی و خود سوزی و انتحار کرده باشد یا خری با خر دیگری دوئل کند یا خری در مرگ خر دیگر کمرش خم شود یا دق کش گردد یا خری بامید دیگر بنشیند و از طویله بیرون نیاید و از کار و کوشش و فعالیت دست بکشد یا خری اعتصاب کاه و جو کند .
در صورتی که آدمیها میلیونها سند حماقت و جهالت و رسوائی در این امر دارند و هر روز در جرائد و مجلات و رادیو و تلویزیون آگهی میدهند که امروز چندین بچه آدمی در حوض خفه شد چند نفر از بام سقوط کردند در فلان تصادف چندین نفر کشته و مجروح شدند چندین نفر دختر و پسر خود کشی کردند چندین نفر فرار کردند در اثر ترس و وحشت و پیش آمدهای ناگوار چندین نفر دق کش و دیوانه شدند .
آدمیها این همه رسوائی ها را هر روز و در هر جا و هر زمان داشته و دارند و دها تیمارستان و دارالمجانین و صدها جلد کتاب و هزاران پرونده و سند و نشانی بی عقلی و حماقت و خریت دارند و باز خران را خر مینامند اصولا تاریخ نشان نداده است که خر یا کره خر دیوانه ای در جهان دیده شده باشد یا خری مغزش گرد باشد یا پنج کار کند یا دوبار پایش در چاله ای فرو رود و پند نگیرد و باز از همان راه عبور کند یا نره خری عاشق ماده خری گردد و چون دسترسی باو پیدا نکند خودکشی نماید یا داستان لیلی مجنون و ویس و رامین و صدها نمونه دیگر را در میان خران پدید آورند ....
آینه گر نقش تو بنمود راست خود شکن آئینه شکستن خطاست


استاندار تهران: روزنامه نگاران منتقد دولت عقده ای هستند !!! - جراید
عقده دارم عقده دارم عقده ای می گشایم می شمارم عقده ای
تا قلم را روی کاغذ می برم می نگارم ناخودآگه عقده ای!
می نویسم از نبود اشتغال رنج های کسب یک نان حلال
می نویسم از حدود خط فقر وعده های حال و آمال محال!
از تورم که دگر شد بی مهار چون زمستانی که نادارد بهار
راه حل های موقت، مقطعی آن چه بر ما رفت در سال چهار!
شعبده در عرصه ی بین الملل طرح های پر هزینه بی محل
رتق و فتق کار در سطح جهان کشف مجهولات با ضرب الاجل!
عقده ی برچیدن مطبوعه ها اختراع این همه ممنوعه ها
رفتن برج تذکر تا فلک چشم بی ابرو و این مصنوعه ها!
این چنین عقده ز حد افزون شده در مقام حرف نامیمون شده
لاجرم بر هر که می آید گران گوید این صاحب قلم مجنون شده!
شعر طنزی که در شماره آخر "گل آقا" چاپ شد. قابل ذکر است گل آقا تعطیل شد.


خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟
پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.
مرد به حضور خان زند می رسد. خان از وی می پرسد که چه شده است این چنین ناله و فریاد می کنی؟
مرد با درشتی می گوید دزد ، همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم.
خان می پرسد وقتی اموالت به سرقت میرفت تو کجا بودی؟
مرد می گوید من خوابیده بودم.
خان می گوید خب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟
مرد در این لحظه پاسخی می دهد آن چنان که استدلالش در تاریخ ماندگار می شود و سرمشق آزادی خواهان می شود.
مرد می گوید : چون فکر می کردم تو بیداری من خوابیده بودم!!! اگر میدانستم تو خوابی من هر گز نمی خوابیدم
خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند. ...


بهر حال نجات پیدا کرده بود و به راهش ادامه داد. به محض اینکه می خواست از خیابان رد بشود باز همان صدا گفت : بایست مرد ایستاد و در همان لحظه ماشینی با سرعتی عجیب از کنارش رد شد. بازهم نجات پیدا کرده بود.
مرد پرسید تو کی هستی و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .
مرد فکری کرد و گفت : اون موقعی که من داشتم ازدواج می کردم کدام گوری بودی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بازدید دیروز : 11
کل بازدید : 137106
کل یاداشته ها : 96